خيال نكنيد كه داستان جوانمردي همين چيزي است كه به اسم سريال ويژه شب ها از شبكه اول به خورد ما مي دهند، نه خير! جوانمردي اصولا با بوق و كرنا فاصله زيادي دارد و اگر كسي يا جمعي را ديديد كه از اين رهگذر خودي نشان دادند، بدانيد داستان چيز ديگري است و قضيه خيلي متفاوت است با آنچه در ذهن داريد.
قاعده اين است كه جوانمردان مردان و زنان در سايه اند، كسي نه آنها را مي شناسد و نه آنها خود را به ديگران نشان مي دهند. واژه جوانمرد نزديكي خاصي با واژه گمنام دارد و شايد اصلي ترين اصل جوانمردي گمنامي باشد؛ آن هم نه از اين تريپ هاي جوانان تابلو و تابلودار سريال «راستش را بگو» نه خير؛ گمنامي از نوع ناشناسي.
اول جوانمرد عالم تا روز ضربت خوردن و ديرشدن نوبت هاي مراجعه به خانه فقرا، ناشناخته بود آن هم در اوج قدرت! دفتر و تابلو و كارت عضويت و همايش و ميتينگ هم نداشت.
حالا هم يك عده هم نسلي و دغدغه مند دور هم جمع شده اند تا همان رسم جوانمردي را زنده كنند و نگذارند چراغ اين مكتب عاشقي در لابه لاي دود و دم شهر نشيني غرب زده و منفعت طلب خودمحور، خاموش شود.
برای خواندن متن کامل این گزارش که با همت و لطف یکی از عزیزان دلسوز و گرانقدر در روزنامه کیهان روز سه شنبه مورخ هفتم آذرماه 1391 چاپ و منتشر شده است، اینجا کلیک کنید.